۱۳۸۸ تیر ۱۱, پنجشنبه

در این خاک زرخیزایران زمین-نبودند جزمردمــــــــی پاک دین

فردوسی بزرگ که درود و داد و دَهِش یزدان بر او باد


در این خاک زرخیزایران زمین
نبودند جزمردمــــــــی پاک دین

همه دینشـــــــان مردی وداد بود
وز آن کشـــــــورآزاد و آباد بود

چو مهــرو وفا بود خود کیششان
گنه بود آزارکــــــــــس پیششان

همه بنـــــــــــده ناب یزدان پاک
همه دل پرازمهراین آب و خاک

پدر در پدر آریایــــــــــــی نژاد
ز پشت فریدون نیـــــــــکو نهاد

بزرگی به مردی و فرهنگ بود
گدایی در این بوم و برننگ بود

کجا رفت آن دانــــش و هوش ما
که شـــــد مهر میهن فراموش ما

که انداخت آتـــش در این بوستان
کز آن سوخت جان و دل دوستان

چه کردیم کین گونه گشتـیم خوار
خرد را فکــــندیم این سان زکار

نبود این چنین کـــشور و دین ما
کجا رفت آییــــــــــــن دیرین ما

به یزدان که این کشــور آباد بود
همه جای مــــــــــردان آزاد بود

در این کشور آزادگی ارز داشت
کشاورز خود خانه و مرز داشت

گرانمـــــایه بود آنکه بودی دبیر
گرامی بد آنکـــس که بودی دلیر

نه دشمن دراین بوم وبرلانه داشت
نه بیگانه جایی دراین خانه داشت

از آنروزدشمـــن بما چیره گشت
که ما را روان وخـردتیره گشت

از آنروز این خــــانه ویرانه شد
که نان آورش مرد بیگـــــانه شد

چو ناکس به ده کــــدخدایی کند
کشاورز باید گـــــــــــدایی کند

به یزدان که گــر ما خرد داشتیم
کجا این سر انجــــــام بد داشتیم

بسوزد در آتـش گرت جان و تن
به از زندگــــی کردن و زیستن

اگر مایۀ زندگــــــی بندگی است
دوصدبارمردن به اززندگی است

بیا تا بکـــــــوشیم و جنگ آوریم
برون سر از این بار ننگ آوریم

۲ نظر:

  1. آیا مطمئن هستید که این ابیات همگی از شاهنامه فردوسی است یا تنها ابیاتی را از شاهنامه به قرض گرفته است؟

    پاسخحذف
  2. جالب بود. من هم این شعر را در وبلاگم گذاشته ام..
    www.parvaazkon.blogfa.com

    پاسخحذف